به گزارش مجله خبری نگار، مردی به وسعت یک کتابخانه. همین توصیف برای روانشاد احمد سمیعی گیلانی (۱۲۹۹- ۱۴۰۲) کافی است تا در زوایای علمی، اخلاقی او درنگ کنیم. همچون نگاه ذره به خورشید.ای ذره تو در مقابل خورشید/ بیچاره چه میکنی بدین خُردی؛ تمثیل تمام عیار ویراستاری که روز تولدش «روز ویراستار» نام گرفته و کمترین ادای دین به این چهره ماندگار، ثبت این روز در تقویم رسمی کشور به عنوان «روز ملی ویراستار» است.
تقویم زندگی استاد سمیعی گیلانی روزهای پرفراز و نشیبی دارد. ۱۱ بهمن ۱۲۹۹ در محله سنگلج تهران متولد میشود و یک سال بعد خانواده اش به رشت بر میگردند و در ۴-۵ سالگی به تهران و قم. سال ۱۳۰۹ نخستین انشایش را «در ستایش معلم» مینویسد. در ۱۱ سالگی زبان فرانسه را از برادر بزرگ ترش میآموزد. ۱۵ سالگیاش با فراگیری زبان انگلیسی از یک دانشآموز مدرسه آمریکایی طی میشود. سال ۱۳۱۸ در ۱۹ سالگی برای تحصیل کارشناسی زبان و ادبیات فارسی به دانشگاه تهران میرود. سال ۱۳۲۱ با رتبه اول و درجه ممتاز وارد دوره دکترا میشود.
ترجمۀ «ماجرای عشق بیثمر» از بالزاک و انتشار آن در چند شمارۀ روزنامۀ ایران ما، ترجمۀ «تاریخ ادبیات معاصر زبان انگلیسی»، اثر آندره موروآ که برای چاپ به روزنامۀ ایران ما سپرده شد و در ماجرای آتش زدن دفتر آن روزنامه سوخت، محصول این دوران است.
خدمت در راه آهن دولتی ایران، فعالیتهای نافرجام سیاسی و تحمل زندان و سپس کنارهگیری دایمی از فعالیتهای سیاسی طی سالهای ۱۳۲۱ تا ۱۳۳۳ از تلخکامیهای زندگیاش است. با گذر از ۴۰ سالگی، در ۱۳۴۱ ازدواج میکند و سُها و سهراب به دنیا میآیند. ۱۳۴۵-۱۳۴۳ کتابهای «دلدار و دلباخته» اثر ژرژ ساند؛ «خیالپروریها» اثر ژان ژاک روسو؛ «سالامبو» اثر گوستاو فلوبر؛ «برادرزادۀ رامو» و «نظر خلاف عرف دربارۀ هنرپیشگان» دیدرو را با نثری سخته و پخته ترجمه میکند.
از اواخر دهه ۴۰ تا اوایل انقلاب پس از آشنایی با نجف دریابندری، کریم امامی، دکتر حمید عنایت، دکتر مصطفی مقرّبی و احمد آرام در مؤسسۀ انتشارات فرانکلین دوره درخشانی را سپری میکند. پس از انقلاب نیز فعالیت در بنگاه ترجمه و نشر کتاب و بعدها به دعوت دکتر نصرا... پورجوادی در دانشنامۀ جهان اسلام بهعنوان سرپرست بخش ویرایش و در مرکز نشر دانشگاهی در مقام ویراستار ارشد و ویراستار مجلۀ نشر دانش پربارترین دوران علمی استاد سمیعی گیلانی است. تالیف کتاب آیین نگارش و ویرایش (۱۳۷۸)، سردبیری مجله «نامه فرهنگستان» و ترجمۀ گزیدۀ تتبعات اثر مونتنی (۱۳۹۸) در دهه ۹۰ زندگی اش به ثمر مینشیند.
سال ۱۳۹۷ جایزۀ قلم برتر در چهارمین جشنوارۀ نشان دهخدا و سپس جایزۀ کتاب سال جمهوری اسلامی ایران را دریافت میکند. اسفند۱۴۰۱ با حضور نیکولا رُش (Nicols Roche)، سفیر فرانسه در ایران بالاترین نشان نخل آکادمیک، کوماندور، به استاد احمد سمیعی گیلانی، عضو پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی اهدا میشود.
بهار ۱۴۰۲ که آمد در دوم فروردین، ۱۰۳ سالگی اش را شادباش گفت و او را به نرمی نسیم همراه خودش برد تا آن سوی سرزمین سبزه و باران ...
کارنامه علمی اخلاقی استاد سمیعی گیلانی نشان میدهد که او در عالیترین مراتب به والاترین فضایل اخلاقی پایبند بوده؛ از جمله انسانهایی که کوشش بیمنت دارند و دَهش بیخواهش. کسانی که با تمام تعهد و بیذرهای تظاهر میکوشند. تمام همکاران استاد سمیعی گیلانی گواهی دادهاند بر کمحرفی، پر کاری و توقع نداشتن از دیگران. از این لحاظ سمیعی گیلانی در کسوت فرزانگانی بود فاضل فروتن.
استاد سمیعی گیلانی پرارزشترین خدمت خود را در ویرایش میدانست و میگفت: «در آن، فراوان مایه گذاشتهام و هم متقابلاً از آن فراوان آموختهام. شمار نظرگیری از کارهای ویرایشی من غلیظ و گاه بازنگاری است. حتی چند اثر هست که آنها را از نو ترجمه کردهام و در چاپ نخواستهام اسمی از من بیاید. عمدتاً از این راه است که میپندارم توانستهام بهرهای از دِین خود را به جامعۀ علمی و فرهنگی ایران، که بسی وامدار آنم، ادا کنم» (گلگشتهای ادبی، ج ۱: ۱۲)
تعریف ویراستار و جایگاه او از زبان استاد بسیار تامل برانگیز است: «ویراستار «نویسندهپرور» است. یکی از استادان گفته بود که ویراستار «شِحنه» است. به هیچ وجه چنین نیست؛ ویراستار نویسندهپرور است. ویرایش، در شکل قدیمی آن، به شیوۀ استاد شاگردی بود. یک ابونصر مشکانِ استاد بود که درس میداد و یک بیهقی شاگرد که درس میگرفت. خودم درواقع به همین ترتیب برای این کار تربیت شدم: یعنی من چرکنویس میکردم و رئیسِ من که خودش اهل قلم و از منشیان زبردست بود، آن چرکنویس را تصحیح میکرد. خود بیهقی هم همین طور بود. خود بیهقی هم در واقع آن چه ابونصر مشکان مینوشت که چرک نویس بود، پاک نویس میکرد.»
زندگی از نظر فرزانگانی مثل استاد سمیعی گیلانی در تلاش و تکاپو خلاصه میشود و البته بدون کیمیای عشق به سرانجام نمیرسد: «باید انسان عاشق این کار باشد؛ برای این که این کار مأجوری نیست؛ یعنی از این راه شما نمیتوانید نه اسمی پیدا کنید و نه درآمد چندانی. یعنی اسم ویراستار اصلاً در کتاب نمیآمد. من خودم شاید بیش از ۲۰ کتاب در فرانکلین ویرایش کردم که اسم من رویش نیست. این کار از نظر مالی هم چندان بهرهای ندارد و چندان دندانگیر نیست؛ بنابراین فقط عشق و علاقه است و این که انسان بداند چه کاری و چه خدمتی انجام میدهد؛ ولی برای این که این خدمت را انجام بدهد باید تواناییهایی کسب کند یا داشته باشد و آن را پرورش بدهد. باید همهدان باشید و به اصطلاح «بسط دان» باشید یا به اصطلاح عربی «لبیب» باشید. «اولوالالباب» که میگویند همین است؛ یعنی همه چیزدان، یعنی معلومات عمومی اش خیلی وسیع است. ترجمههای خوب و کتابهای کلاسیک را بخوانید. تاریخ بیهقی، آثار ناصرخسرو، غزلیات سعدی را بخوانید. نه تنها بخوانید، بلکه چیزهایی که دربارۀ آنها نوشته شده بخوانید. یعنی یک ذهن نقاد پیدا کنید. بدانید چه خوب است، چه خوب نیست. بتوانید محک بزنید که چه چیز شایسته است، چه چیز شایسته نیست.»
استاد سمیعی گیلانی در رعایت سلامت نثر فارسی و درستنویسی الگوی یگانهای است. به اعتقاد او نثر فارسی امروز باید پیوند خود را با دیرینه درخشانش حفظ کند. به همین دلیل تاکید میکرد که در کار ویرایش باید به ادب و آداب زبان فاخر فارسی التزام داشت. همچنان که میگفت: «صدای نویسنده را خفه نمیکنم، بلکه تقویتش میکنم. برای این که صدای نویسنده و نظر و فکر اوست. بعد از مغول کمی، به اصطلاح عامیانه، شلختگی در نوشتهها وارد شد و زبان آن زبان پاکیزه و شسته رفته و زبان روشنِ قرنهای چهارم و پنجم و ششم نیست. وقتی سفرنامۀ ناصرخسرو را میخوانید، سیاستنامه را میخوانید، تاریخ بیهقی و قابوسنامه را میخوانید، میبینید زبان، زبانِ شسته رفتهای است، بیان، بیانِ تمیزی است؛ ولی بعد از مغول نه در آن خیلی ایرادها میبینید. علت آن این است که نویسندگان آن زمان مجال تتبع در آثار دیگران را نداشتند.»
سرهگرایی و خالصسازی زبان و از طرفی ولنگاری و سهلانگاری در سرازیر شدن واژگان و ترکیبات غیر فارسی دو سوی افراط و تفریط و خطری است که زبان فارسی را کم توان و بی رمق کرده است. نگاه عالمانه و متعادل استاد سمیعی گیلانی را باید باور داشت که میگفت: «اصرار بر عربی زدایی واقعا کار ناپسندی است، بلکه میخواهم بگویم اصلاً دشمنی با زبان فارسی است. شما میخواهید عربیها را بزدایید؟ پس دیوان حافظ را بشویید.»
دکتر حسن انوری از برجستهترین فرهنگنویسان و استادان درباره سمیعی گیلانی گفته است: «زبان فارسی، برای ما ایرانیان، تنها زبان نیست. هوّیت است. کسی که به این زبان خدمت میکند، بهویژه آنکه به درستی و رسایی و شیوایی مینویسد، گرامیترین ایرانیانش باید شمرد. در روزگار ما یکی از این افراد، بلکه سرآمد همه، شادروان احمد سمیعی گیلانی بود. از اینکه همروزگار او بودم، در کنارش مینشستم و از او میآموختم، بسی سرافرازم. او فارسی را روان و شیوا مینوشت. ضعف و سستی و ناهنجاری به زبان او راه نداشت. نثرش نمونه و معیار بود. در این روزگار، ناهنجار نوشتن، غیرمعیار نوشتن، رخنه کردن اغلاط انشایی و دستوری به نوشتههای استادان دانشگاه، فاجعهای است که تحمّل آن بسیار ناگوار است. رختِ سوکنشانِ خود را در این فاجعه به کدامین درخت باید بیاویزیم که درد را تسکینی باشد. احمد سمیعی،ای بزرگ، برگرد و به جوانان بیاموز فارسی را چگونه باید بنویسند.»
منبع: خراسان